اين چن وقت...
سلام گل پسر مامانى
اين چن وقته اتفاقاى قشنگى اوفتاده
يكيش كه خبر برگشتمون پيش آقاى اسدى بود كه تو پست قبلى گفته بودم
ديروز رفتيم پيش خانوم شوقى(مربى آموزشى دو سال پيشت)
خدا رو شكر از وضعيتت خيلى راضى بود و گفت كه واقعا
تغيير كردى
خيلى خوشحالم از اين بابت
خبر بعدى اينكه شما يه چن هفته اى ميشه كه ميرى مهد كودك
راستش دو سال پيش هم يه بار گذاشتمت مهد ،ولى به خاطر كلاساى زيادت وقت نكرديم ادامه بديم
ولى دوباره به خاطر اينكه خيلى حوصله ات سر ميره يه روز در ميون ميرى
البته به مربى هاى مهدت گفتم كه فقط باهات بازى كنن نميخوام كه اونجا هم تحت آموزش باشى تا از ياد گرفتن زده بشى
تو هم خيلى مهد رفتن رو دوست دارى مخصوصا خاله ساناز رو(مربى مهدت)
اينم از عكست توى مهد سوار تاپ
خبر بعدى اينكه محل اسب سوارى شما عوض شد
قبلا براى سوار كارى تو گل پسرى ميرفتيم ورزشگاه آزادى ولى از دو هفته پيش كلاس هاتون يه جاى ديگه تشكيل ميشه
توى شهرك سينمايى غزالى قسمت اسب سوارى
خيلى جاى قشنگيه
آدم احساس ميكنه توى تهران قديم داره راه ميره مخصوصا كه توى گراند هتل موسيقى سنتى پخش ميكنن و صداى موزيك همه جاى خيابون مى پيچه
چن تا عكس انداختم كه برات ميزارم
ااينجا رو به روى سينماست
خيابون لاله زار
گراند هتل
يه خبر ديگه هم يه هديه اى بود كه بابايى برات خريده بود و حسابى ما رو غافلگير كرد
از دست اين كاراى بابايى
من اصلا دوست ندارم تو خونه حيون نگه دارم نه اينكه از حيون بدم بيادا
از ديدن اين موجوداى معصوم توى قفس حالم بد ميشه
فعلا تصميم نگرفتم كه نگهش دارم يا نه ...
شايد ببريم طرفاى كردان آزادش كنيم
ولى تو از بودن خرگوشى دارى حسابى كيف ميكنى و از بازى كردن باهاش سير نميشى
البته اصلا نميدمش دستت چون هم ممكنه خرگوشت اذيت بشه هم براى تو خوب نيست
ميشينى نگاهش ميكنى و تك تك كاراشو به ما گزارش ميكنى
اينجا هم تحت تدابير شديد امنيتى خرگوشت رو اورديم از قفسش بيرون تا كمى بازى كنه
اينم يه جايزه براى تو گل پسرى كه توى مهد يه شعر براى مامانى ياد گرفتى (البته هنوز همشو ياد نگرفتى )
الهى هميشه لبت خندون باشه عزيزكم
مامانى و بابايى عاشقتن