مسافرت مشهد
خدايا شكرت كه يه بار ديگه تونستيم به پا بوس آقا بريم سفر به مشهد هميشه برام يه حس خاصى داره يه شور و شوقى دارم كه انگار براى بار اوله كه ميرم خدا رو شكر كه آقا هنوز ما رو قابل ميدونه و مي طلبمون....
روز شنبه ساعت دوازده شب قطارمون حركت كرد مامان جونا رو هم با خودمون برديم خيلى خوب بود خيلى بهمون خوش گذشت تقريبا ساعت يازده بود كه رسيديم رفتيم سوئيتمون كه بابايى از قبل رزرو كرده بود بعد از خوردن ناهار رفتيم زيارت خيلى شلوغ بود با اينكه مدرسه ها باز شده بود بازم مسافر زياد بود .....
بخاطر عيد قربان همه جاي حرم رو چراغونى كرده بودن حرم از هميشه قشنگتر شده بود قرار بود تا عيد غدير خم هم همون جوري بمونه ....
اولين بارى كه تو رفتى مشهد هشت ماهت بود تازه فهميده بوديم كه.....
همون جا از امام رضا خواستم كه كمكمون كنه تا بتونيم از اين امتحان سر بلند بيرون بيايم الان پنج سال ميگذره هنوز آقا حاجتمون رو نداده نميدونم تا كى ميخواد طول بكشه ولى دعا ميكنم تا هر چه زودتر تو بتونى با پاهاى قشنگ خودت تو صحن امام قدم بزنى....
وقتى چشمم به ضريح آقا افتاد اول همه دوستاتو دعا كردم بعد هم ازش خواستم تا هرچه زودتر تو بتونى رو پاهاى قشنگ بايستى عزيزم دلم....
ش
اينم يه عكس قشنگ از گنبد طلا
پنجره فولاد