پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
مامان پريسامامان پريسا، تا این لحظه: 35 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره
بابا رسولبابا رسول، تا این لحظه: 41 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

پارسا دردونه ی مامان و بابایی

رسول عزيزم روزت مبارك

رسول عزيزم خدا را روزى هزار بار به خاطر داشتن تو شكر ميكنم تو بهترين همسر و بهترين پدر دنيايى كاش ميتونستم اونچه كه توى دلمه تو واژه بيارم ،اما افسوس كه نميشه فقط اينو با تمام وجود ميگم كه  عاشقانه دوستت دارم روزت مبارك عشقم   همسفر زندگیم وجود نازنین تو بهانه زیستن است. تو زیباترین حضور عاشقانه در زندگی من هستی عاشقانه و بی نهایت دوستت دارم، بیش از آنچه تصور کنی. دست های پر توانت ، همیشه بزرگ ترین حامی زندگی ام بوده . آغوش امن تو بهترین جا برای فراموشی غم های زندگیم  همسر مهربانم با وجود تو، مرا به الماس ستارگان نیازی نیست این را به...
13 ارديبهشت 1394

مادر تو بودن...

 گاهى از مادر تو  بودن احساس لذت می کنم و گاه هم به مرز پرمردگی برگ  های پاییزی می رسم . گاه وقتی که خوابی نگاهم بر تو اشک آلود می شود هق هق ام را در در میان انبوه بغض های بی بلوغ می کشم و آرام دست می برم بر موهایت گاه دلم می گیرد از همه حتی از خدا اما هرگز از وجود تو در زندگیم احساس ناراحتى نمی کنم . وقتی در کوچه چون عصای دستت می شوم و تو با همه رنج تنت ؛ تقلا می کنی و ناهموار قدم بر می داری ؛ ناخودآگاه عابران را به مکث دلسوزانه وادار می کنی من سرم را بالا می گیرم آن قدر که تمام آفتاب در چشمم فرو می رود. تو به من مفهوم مادر را آموختی و من به تو مدیونم .   ...
19 فروردين 1394

مادرم روزت مبارك

  هرگز صداى مهربانت را كه برايم لالايى ميخواندى را فراموش نميكنم همان صدای قشنگی که حالا نیز به تمام دلتنگی هایم پاسخ می دهد و آغوش گرم و مهربانش را پناهگاه تمام دلتنگی هایم کرده است. مادر عزیزم روزت مبارک. اى بهتر از كلمات!اى خواستنى تر از عشق !دوست دارم خورشيد را تقدیمت کنم و ستاره ها را بالای سرت بچینم و دستهای پینه بسته ات را در دستهایم بفشارم و در نگاه خسته و زیبایت گم شوم و بگویم دوستت دارم مادر. روزت مبارک ...
18 فروردين 1394

تعطيلات نوروزى

عيدت مبارك عزيزم امسال تصميم داشتيم تعطيلات بريم شمال البته با خاله اينا و دايى و مامان جون كه بخاطر سردى هوا كنسل شد،آخه هوا همش بارونى بود مخصوصا طرفاى شمال ،ما هم به خاطر شما بچه ها كه مبادا سرما بخورين تصميم گرفتيم كه تو تهران بمونيم... در عوض كلى مهمونى و گردش رفتيم روز اول كه مثل هميشه خونه ى مامان جونا رفتيم پارساى خوش تيپ ،روز اول عيد   روز بعد هم خونه عمه و خاله و دايى و عمو ... دو سه روز اول همش خونه بزرگترا رفتيم ،روز چهارم با خاله اينا و مامان جون اينا رفتيم يه باغى توى ده بهار(طرفاى شهريار)خيلى جاى قشنگى بود ،درختا همه شكوفه زده بودن ،شكوفه هاى صورتى،قرمز ....
15 فروردين 1394

سال ١٣٩٤مبارك

سلام عشقم ١٤ دقيقه مونده تا تحويل سال ٩٤ تو گل پسرى لالا تشريف دارى   ايشاله كه سالى خيلى خوب پر از شادى ، خبر خوش،اتفاقاى عالى،و از همه بيشتر سلامتى براى تو و بابايى و همه دوستات باشه  اميدوارم كه سال جديد پستاى شاد شاد برات بذارم همش دو دقيقه تا سال تحويل بابايى داره قران ميخونه تو دلش هممون رو دعا ميكنه بابايى خدا هميشه سايتو رو سرمون حفظ كنه ...
1 فروردين 1394

چهار شنبه سورى

سلام عشقم چهار شنبه سوريت مبارك گلم امشب بابايى يه كم دير اومد خونه ،بعدشم شما گل پسرى رو بردش آرايشگاه تا موهاتو كوتاه كنى، بابايى ميگفت مثل آقاها شده بودى ،ساكت روى صندلى نشسته بودى تا آقاى آرايشگر كارشو انجام بده،خيلى هم خوسمل شدى بعدش رفتيم روى پشت بوم تا آتيش بازى رو تماشا كنيم آخه بيرون يه كم خطرناك بود تو هم از حموم اومده بودى ترسيدم كه سرما بخورى ولى روى پشت بوم خيلى خوب بود همه جا رو ميديدى كلى بهت خوش گذشت   راستى امروز رفتيم پيش دكتر شفقتى بيمارستان صارم، دوباره برات ام ار اى نوشت ولى موند واسه بعد از عيد كه انجام بديم فردا هم از دكتر  بغدادى وقت گرفتيم بر...
26 اسفند 1393

ولنتاين

  زندگى آرام است مثل  آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز زندگی تک تک این ساعتهاست  زندگی چرخش این عقربه هاست  زندگی راز دل مادر من زندگی پینه ی دست پدر است زندگی مثل زمان در گذر...    همسر عزيزم،پسرك مهربونم  شماتمام دارايى هاى من تو اين دنيايد فقط خدا ميدونه كه چه قدر دوستتون دارم همه ى قشنگيها رو براتون آرزو ميكنم  روز عشق و دوست داشتن مبارك ...
26 بهمن 1393

اوكى

چن روز پيش يه كوچولو سرما خورده بودى ،سرفه  ميكردى نصفه شب چن بار پشت سر هم سرفه كردى و  بعدش منو صدا زدى پارسا:مامان.....مامانى....مامان پرى من:جانم مامانى پارسا:مريض شدم... من:داروهاتو خوردى مامانى بخواب تا صب خوب ميشى پارسا: اوكى... من :😄😄😄😄😳😳😳😳 ...
14 بهمن 1393

سلام پرى گلم خوبى؟

سلام پرى گلم خوووووووبى؟ واااااااااى كه چه قدر كيف كردم اينجورى صدام كردى عزيزكم انگار كه دنيا رو بهم دادن بغلت كردمو كل اتاق چرخوندمت بلند بلند با هم خنديديم همه ى خستگيهاى اين چن وقته از يادم رفت ،همه ى دنيام جمع شد تو اين جمله ى تو ،خدا رو هزار بار شكر كردم ،يه روزى بود كه دعا ميكردم فقط بتونى منو بشناسى ،بدونى كه من مادرتم... اما حالا با شيرين زبونيهات دنيامونو شيرين كردى  هر روز به بابايى زنگ ميزنى و دستوراى جور واجور بهش ميدى يه روز ماشين🚘، يه روز هليكوپتر🚁،يه روز موتور🚵، يه روز توپ ⚽️ميخواى از بس كه زبون ميريزى بابايى هم دلش مثل من ضعف ميره و دونه دونه دستوراتو اجرا ميكنه هر چى كه هست با شيطو...
14 بهمن 1393